به نام خدا
(الهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلیها و بنیها و الّسّر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک)
پروردگارا صلوات بفرست بر فاطمه و بر پدر فاطمه و بر شوهر فاطمه و فرزندان فاطمه و سّری که به امانت گذاشته ای در وجودش به آن تعداد که علم تو، به آن احاطه دارد.
چند چیز است که اثر عمده در اخلاق دارد:
آب وهوا، سیاست، محیط، معاشرت، سختی و آسانی معاش، کم و زیاد بودن عده ای باسواد نسبت به جمعیت.
آب و هوا:
آب و هوای خشک با کمی گرمی، اشخاص را متحور و سریع می کند و قوّه ی حافظه را زیاد می سازد و باعث سرعت انتقال است.
هوای مرطوب حرکت را کم و ذکاوت را هم کم می سازد.
محیط:
اخلاق ما متأثر است از جو متفاوت خانواده ایی که در آن رشد یافته ایم فرهنگ خاص خانواده، شرایط اقتصادی موقعیت اجتماعی سطح تحصیلات و خلاصه هر آنچه وابسته است به خانه و خانواده ی ما.
سیاست:
سیاست استبدادی فکر را کوتاه می کند؛ که به جاهای دورنمی رسد و چون (اعمال) از روی قانون و اساس نیست، درنظرها تازه می آید و همیشه ذهن مردم متوجه پرهیز از آن چیزی است که نمی دانند که چیست، بنابراین ترسناک می شوند و متفکر و محدود می شوند و خود را فقیر جلوه می دهند و از شرکت و اتحاد اجتناب می ورزند.
سیاست قانون سبب اطمینان خاطر می شود، جهت کارهای بزرگ به یکدیگر معاونت و کمک می دهند، فکرهای آزاد را به کارهای روشن پرمنفعت متوجه می سازند.
معاشرت:
معاشرت زیاد با اشخاص مختلف، وسایل زندگانی سهل را یاد می دهد، اسباب تجمل و شکوه موهوم اشخاص متنفذ را در چشم ها کوچک می سازد.
کمی معاشرت شخص را به وضع زندگی هر قدر پست باشد قانع می کند. مختصر اسباب بزرگی موهومی، در نظرش خیلی با جلوه ظهور می کند.
معاش ساده ی بی تکلف، شخص را آسایش طلب می کند، زندگانی با کلفت، اشخاص را وادار می کند به اقدام امور مهم .
کم و زیاد بودن عده ی باسواد نسبت به جمعیت:
عده ای باسواد اگر نسبت به جمعیت کافی باشد، به مجاورت یکدیگر همه صاحب دماغ روشن می شوند و در مقام کشف حقایق و اکتشافات برمی آیند.
عده ی با سواد اگر کم باشد همه حیران می شوند، چون جمعیتی که در تاریکی واقع باشند، همین که یک نفر جلو افتاد، قهراً تابع او می گردند. و مرض تقلید و متابعت به طور مهلک آنها را فرو می گیرد، و به حدی که محض متابعت پیشوا، منکر محسوسات و معتقد به موهومات می گردند.